معنی فارسی lintie

B1

ذرات کوچک و نازک که معمولاً روی لباس‌ها می‌چسبند.

Small fibers or fluff that cling to clothing.

noun
معنی(noun):

A linnet.

example
معنی(example):

به آن لنتی روی پیراهن‌ات نگاه کن.

مثال:

Look at that lintie on your shirt.

معنی(example):

من باید لنتی را از سوئیشرت‌ام بردارم.

مثال:

I need to remove the lintie from my sweater.

معنی فارسی کلمه lintie

: معنی lintie به فارسی

ذرات کوچک و نازک که معمولاً روی لباس‌ها می‌چسبند.