معنی فارسی lipothymial
B2لیپوتیومیال به حالتی میگویند که فرد به دلیل ضعف یا خستگی شدید احساس سبکی سر و احتمالاً بیهوشی موقتی دارد.
A state of faintness or light-headedness often leading to fainting.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از ایستادن طولانی، احساس لیپوتیومیال کرد.
مثال:
She felt lipothymial after standing for too long.
معنی(example):
وضعیت لیپوتیومیال او گاهی باعث سرگیجهاش میشد.
مثال:
His lipothymial condition made him dizzy occasionally.
معنی فارسی کلمه lipothymial
:
لیپوتیومیال به حالتی میگویند که فرد به دلیل ضعف یا خستگی شدید احساس سبکی سر و احتمالاً بیهوشی موقتی دارد.