معنی فارسی liquorishly
B1به طرز مایعی، به صورت نیکو و خوشایند.
In a manner characteristic of liquor; indulgently.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز مایعی دربارهی شرابهای خوبی که چشیدند صحبت کرد.
مثال:
He spoke liquorishly about the fine wines they tasted.
معنی(example):
او به طرز مایعی لبخند زد و از لحظه لذت برد.
مثال:
She smiled liquorishly, enjoying the moment.
معنی فارسی کلمه liquorishly
:
به طرز مایعی، به صورت نیکو و خوشایند.