معنی فارسی liquory
B1نوشیدنی حاوی الکل یا مشابه آن.
Having the qualities or characteristics of liquor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او برای مهمانانش نوشیدنی مایع ریخت.
مثال:
She poured a liquory drink for her guests.
معنی(example):
بوی مایع فضای اتاق را پر کرد.
مثال:
The liquory smell filled the room.
معنی فارسی کلمه liquory
:
نوشیدنی حاوی الکل یا مشابه آن.