معنی فارسی lissoflagellate
B1لیسوفلاژله، موجود زندهای که از یک یا چند نی (فلج) برخوردار است و به طور عمده در میان پلانکتونها یافت میشود.
An organism characterized by one or more flagella and primarily found among plankton.
- OTHER
example
معنی(example):
یک لیسوفلاژله نوعی موجود است که میتواند در آب یافت شود.
مثال:
A lissoflagellate is a type of organism that can be found in water.
معنی(example):
در علوم، درک لیسوفلاژلهها به مطالعه تنوع زیستی کمک میکند.
مثال:
In science, understanding lissoflagellates helps in studying biodiversity.
معنی فارسی کلمه lissoflagellate
:
لیسوفلاژله، موجود زندهای که از یک یا چند نی (فلج) برخوردار است و به طور عمده در میان پلانکتونها یافت میشود.