معنی فارسی lissomely
B1به معنای نرم و منعطف، و با حرکتهای زیبا و آسان مشخص میشود.
In a supple or graceful manner, characterized by agility and elegance of movement.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور لیز و نرم در روی زمین رقص حرکت کرد.
مثال:
She moved lissomely across the dance floor.
معنی(example):
گربه به طور لیز و نرم روی قفسه بلند پرید.
مثال:
The cat lissomely jumped onto the high shelf.
معنی فارسی کلمه lissomely
:
به معنای نرم و منعطف، و با حرکتهای زیبا و آسان مشخص میشود.