معنی فارسی listwork
B1فهرست کار، کارهایی که باید انجام دهید و معمولاً در یک فهرست نوشته میشود.
A list of tasks or items to be completed.
- NOUN
example
معنی(example):
من نیاز دارم که کارهای فهرستیم را برای امروز تمام کنم.
مثال:
I need to finish my listwork for today.
معنی(example):
ما کارهای فهرستیمان را در جلسه بحث کردیم.
مثال:
We discussed our listwork during the meeting.
معنی فارسی کلمه listwork
:
فهرست کار، کارهایی که باید انجام دهید و معمولاً در یک فهرست نوشته میشود.