معنی فارسی little toe

A2

انگشت کوچکی در پای فرد که به نام انگشت کوچک شناخته می‌شود.

The smallest toe on the foot.

noun
معنی(noun):

The smallest toe of the human foot.

example
معنی(example):

من انگشت کوچک پایم را به میز زدم.

مثال:

I stubbed my little toe on the table.

معنی(example):

انگشت کوچک پا معمولاً فراموش می‌شود.

مثال:

The little toe is often forgotten.

معنی فارسی کلمه little toe

: معنی little toe به فارسی

انگشت کوچکی در پای فرد که به نام انگشت کوچک شناخته می‌شود.