معنی فارسی live off

B1

زندگی کردن از، به معنای تامین نیازهای مالی خود از منابع دیگر، مخصوصاً زمانی که فرد مستقل نیست.

To depend on someone or something for one's financial support.

verb
معنی(verb):

To depend on financially.

معنی(verb):

To survive by consuming only a certain thing or things.

مثال:

When I was a student, I lived off baked potatoes.

example
معنی(example):

او تا زمانی که شغلی پیدا کند، از والدینش زندگی می کند.

مثال:

He lives off his parents until he finds a job.

معنی(example):

بسیاری از دانشجویان در حین تحصیل از بورس‌ها زندگی می‌کنند.

مثال:

Many students live off scholarships while studying.

معنی فارسی کلمه live off

: معنی live off به فارسی

زندگی کردن از، به معنای تامین نیازهای مالی خود از منابع دیگر، مخصوصاً زمانی که فرد مستقل نیست.