معنی فارسی lobotomised
B1لobotomised، به معنای انجام عمل جراحی بر روی مغز برای درمان بیماری روانی، به خصوص در زمانهای گذشته است.
Having undergone a lobotomy, a surgical procedure involving the removal of brain tissue.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Alternative spelling of lobotomized
example
معنی(example):
او در دهه ۱۹۵۰ به عنوان آخرین راه لobotomised شد.
مثال:
He was lobotomised in the 1950s as a last resort.
معنی(example):
این مطالعه مواردی را بررسی کرد که در آن بیماران لobotomised شده بودند.
مثال:
The study reviewed cases where patients were lobotomised.
معنی فارسی کلمه lobotomised
:
لobotomised، به معنای انجام عمل جراحی بر روی مغز برای درمان بیماری روانی، به خصوص در زمانهای گذشته است.