معنی فارسی lobulation
B1لوبولاسیون، تقسیم یا شکلگیری به قسمتهای لوبی مانند.
The condition of being lobulated; the process of forming lobes.
- NOUN
example
معنی(example):
لوبولاسیون در مغز برای عملکرد آن مهم است.
مثال:
Lobulation in the brain is important for its function.
معنی(example):
پژوهشگر به بررسی لوبولاسیون ساختار برگ پرداخت.
مثال:
The researcher studied the lobulation of the leaf structure.
معنی فارسی کلمه lobulation
:
لوبولاسیون، تقسیم یا شکلگیری به قسمتهای لوبی مانند.