معنی فارسی logwork
B2کارهای مربوط به ثبت و نگهداری سوابق، عموماً در زمینههای سازمانی.
Work related to maintaining records, often in an organizational context.
- NOUN
example
معنی(example):
کار ثبتنامی باید قبل از مهلت مقرر کامل میشد.
مثال:
The logwork needed to be completed before the deadline.
معنی(example):
او به خاطر کار دقیق ثبتنامیاش در طول پروژه تحسین شد.
مثال:
He was praised for his meticulous logwork throughout the project.
معنی فارسی کلمه logwork
:
کارهای مربوط به ثبت و نگهداری سوابق، عموماً در زمینههای سازمانی.