معنی فارسی lordkin
B1واژهای برای توصیف کسی که از خانوادهای اشرافی یا با مقام بالا میآید.
Referring to a person of noble or aristocratic birth.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر جوان به عنوان وارث خانواده اشرافی شناخته میشد.
مثال:
The young boy was considered to be of lordkin heritage.
معنی(example):
وضعیت اشرافی او به او امتیازاتی اعطا کرد.
مثال:
His lordkin status granted him certain privileges.
معنی فارسی کلمه lordkin
:
واژهای برای توصیف کسی که از خانوادهای اشرافی یا با مقام بالا میآید.