معنی فارسی lornnesses

B1

بی‌کسی‌ها، حالات مختلف بی‌کسی که می‌تواند در شرایط متفاوتی رخ دهد.

Instances or aspects of being forsaken or experiencing loneliness.

example
معنی(example):

بی‌کسی‌های شهر رها شده قابل احساس بود.

مثال:

The lornnesses of the abandoned town were palpable.

معنی(example):

هر بی‌کسی که او تجربه می‌کرد، تنهایی‌اش را عمیق‌تر می‌کرد.

مثال:

Each lornness he experienced deepened his solitude.

معنی فارسی کلمه lornnesses

: معنی lornnesses به فارسی

بی‌کسی‌ها، حالات مختلف بی‌کسی که می‌تواند در شرایط متفاوتی رخ دهد.