معنی فارسی lousily

B1

به‌طرز بدی، به شکل نامناسب یا ناامیدکننده.

In a poor or bad manner.

example
معنی(example):

او در حین ارائه به شکل بدی صحبت کرد.

مثال:

He spoke lousily during the presentation.

معنی(example):

اجراکننده به‌صورت بدی خواند که بینندگان را ناامید کرد.

مثال:

The performer sang lousily, which disappointed the audience.

معنی فارسی کلمه lousily

: معنی lousily به فارسی

به‌طرز بدی، به شکل نامناسب یا ناامیدکننده.