معنی فارسی lovemate
B1عاشق یا همراهی که با آن فردی عمیقاً در ارتباط است.
A term used to describe a romantic partner or soul mate.
- NOUN
example
معنی(example):
او عاشق خود را در کافه پیدا کرد.
مثال:
She found her lovemate at the coffee shop.
معنی(example):
آنها تا آخر عمر عاشق یکدیگر شدند.
مثال:
They became each other's lovemate for life.
معنی فارسی کلمه lovemate
:
عاشق یا همراهی که با آن فردی عمیقاً در ارتباط است.