معنی فارسی loverboy
B1 /ˈlʌvɚˌbɔɪ/عاشق به مردی گفته میشود که به شدت به یک زن علاقهمند است و تلاش میکند او را تحت تاثیر قرار دهد.
A man who is romantically inclined and makes efforts to please someone he loves.
- noun
noun
معنی(noun):
A male lover, especially a young one.
معنی(noun):
A lady-killer.
example
معنی(example):
او او را به یک قرار ملاقات برد مانند یک عاشق واقعی.
مثال:
He took her out on a date like a true loverboy.
معنی(example):
یک عاشق میداند چگونه کسی را خاص احساس کند.
مثال:
A loverboy knows how to make someone feel special.
معنی فارسی کلمه loverboy
:
عاشق به مردی گفته میشود که به شدت به یک زن علاقهمند است و تلاش میکند او را تحت تاثیر قرار دهد.