معنی فارسی lovesomely
B1به شیوهای که عشق و جذابیت را نشان میدهد.
In a manner that expresses love and affection.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طرز عاشقانهای به یکدیگر لبخند زدند.
مثال:
They smiled lovesomely at each other.
معنی(example):
او به طرز عاشقانهای آواز خواند و تماشاگران را جلب کرد.
مثال:
She sang lovesomely, captivating the audience.
معنی فارسی کلمه lovesomely
:
به شیوهای که عشق و جذابیت را نشان میدهد.