معنی فارسی lovesickness

B2

حالت یک فرد هنگام احساس عشق و آرزوی شدید نسبت به کسی، که ممکن است به ناراحتی عاطفی منجر شود.

A state of emotional distress or longing caused by love or unrequited affection.

example
معنی(example):

او پس از جدایی از عشقش دچار بیماری عشق شد.

مثال:

He experienced lovesickness after their breakup.

معنی(example):

بیماری عشق می‌تواند بر حالت روحی و سلامتی شما تأثیر بگذارد.

مثال:

Lovesickness can affect your mood and health.

معنی فارسی کلمه lovesickness

: معنی lovesickness به فارسی

حالت یک فرد هنگام احساس عشق و آرزوی شدید نسبت به کسی، که ممکن است به ناراحتی عاطفی منجر شود.