معنی فارسی lownly

B1

تنهایی، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد احساس عزلت و جدایی کند.

Feeling lonely or low in spirits.

example
معنی(example):

او بعد از رفتن دوستانش احساس تنهایی کرد.

مثال:

She felt lownly after her friends left.

معنی(example):

فردی پست او باعث می‌شد که سخت بتوان به او نزدیک شد.

مثال:

His lownly demeanor made him hard to approach.

معنی فارسی کلمه lownly

: معنی lownly به فارسی

تنهایی، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد احساس عزلت و جدایی کند.