معنی فارسی lubricative
B1به معنای فراهمکننده روانکنندگی.
Having the quality of facilitating lubrication.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثر روانکنندگی ژل آن را به راحتی قابل استفاده میکند.
مثال:
The lubricative effect of the gel makes it easy to apply.
معنی(example):
این روغن دارای خاصیت روانکنندگی قوی است.
مثال:
This oil has a strong lubricative quality.
معنی فارسی کلمه lubricative
:
به معنای فراهمکننده روانکنندگی.