معنی فارسی macronucleus
B2ماکرونوکلی، هستهای بزرگ که در برخی از آبزیان میکروسکوپی وجود دارد و وظایف خاصی را انجام میدهد.
A large nucleus found in certain protozoa that controls various functions.
- NOUN
example
معنی(example):
در برخی از پروتوزوآها، ماکرونوکلی کنترل عملکردهای متابولیکی را به عهده دارد.
مثال:
In some protozoa, the macronucleus controls metabolic functions.
معنی(example):
ماکرونوکلی برای تنظیم ژنتیکی در موجودات مژکدار مهم است.
مثال:
The macronucleus is important for genetic regulation in ciliated organisms.
معنی فارسی کلمه macronucleus
:
ماکرونوکلی، هستهای بزرگ که در برخی از آبزیان میکروسکوپی وجود دارد و وظایف خاصی را انجام میدهد.