معنی فارسی magnisonant

C2

صدایی با وضوح و قدرت عظیم.

Having a grand or resonant sound.

example
معنی(example):

هارمونی بزرگ‌منشانه گروه سرود کلیسا را پر کرد.

مثال:

The choir's magnisonant harmony filled the church.

معنی(example):

صدای او بزرگ‌منشانه و افسونگر بود.

مثال:

His voice was magnisonant and captivating.

معنی فارسی کلمه magnisonant

: معنی magnisonant به فارسی

صدایی با وضوح و قدرت عظیم.