معنی فارسی maintenances
B1جمع کلمه نگهداری، به فرآیندهای مختلفی که برای حفظ تنظیمات و عملکرد بهینه اشیاء انجام میشود اشاره دارد.
Plural form of maintenance; processes conducted to preserve functionality.
- NOUN
example
معنی(example):
این خودرو به نگهداریهای مکرر نیاز دارد تا در بهترین وضعیت باقی بماند.
مثال:
The car requires frequent maintenances to keep it in top shape.
معنی(example):
آنها دو نگهداری را امسال برای بررسی سیستم تهویه مطبوع برنامهریزی کردند.
مثال:
They scheduled two maintenances this year to check the HVAC system.
معنی فارسی کلمه maintenances
:
جمع کلمه نگهداری، به فرآیندهای مختلفی که برای حفظ تنظیمات و عملکرد بهینه اشیاء انجام میشود اشاره دارد.