معنی فارسی make a mess
B2به معنی ایجاد بینظمی یا هرج و مرج است.
To create a disorderly or untidy situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
کودکان وقتی بازی میکنند، خرابکاری میکنند.
مثال:
The kids make a mess when they play.
معنی(example):
او همیشه در آشپزخانه هنگام پخت و پز کار را بهم میریزد.
مثال:
He always makes a mess in the kitchen while cooking.
معنی فارسی کلمه make a mess
:
به معنی ایجاد بینظمی یا هرج و مرج است.