معنی فارسی make one's mark
B2برجسته شدن یا شناخته شدن به ویژه در یک زمینه خاص، ایجاد تأثیر در زندگی یا کار.
To achieve recognition or success, especially in a particular field.
- verb
verb
معنی(verb):
To make, or leave, a lasting impression, especially to achieve apparent success.
معنی(verb):
To sign (a document) by making a cross or other mark.
example
معنی(example):
او امیدوار است که در دنیای تجارت جای خود را پیدا کند.
مثال:
She hopes to make her mark in the business world.
معنی(example):
هنرمند با سبک منحصر به فرد خود تأثیرگذار شد.
مثال:
The artist made her mark with her unique style.
معنی فارسی کلمه make one's mark
:برجسته شدن یا شناخته شدن به ویژه در یک زمینه خاص، ایجاد تأثیر در زندگی یا کار.
