معنی فارسی make-sense
B1مفهوم ساختن؛ به معنی منطقی بودن یک چیز یا قابل درک بودن آن است.
To be understandable or logical
- IDIOM
example
معنی(example):
معقول است که به طور مرتب برای امتحانات درس بخوانید.
مثال:
It makes sense to study regularly for exams.
معنی(example):
چیزی که او گفت اصلاً معنایی ندارد.
مثال:
What he said doesn't make sense at all.
معنی فارسی کلمه make-sense
:
مفهوم ساختن؛ به معنی منطقی بودن یک چیز یا قابل درک بودن آن است.