معنی فارسی malcontented

B2

کسی که از وضعیت خود ناراضی است و همواره انتقادات و شکایات دارد.

A person who is dissatisfied with existing conditions or circumstances.

example
معنی(example):

او یک کارمند ناراضی بود که هرگز از کارش راضی نبود.

مثال:

He was a malcontented employee who was never satisfied with his work.

معنی(example):

شهروندان ناراضی علیه سیاست‌های دولت تظاهرات کردند.

مثال:

The malcontented citizens protested against the government policies.

معنی فارسی کلمه malcontented

: معنی malcontented به فارسی

کسی که از وضعیت خود ناراضی است و همواره انتقادات و شکایات دارد.