معنی فارسی malcultivation
B1کشاورزی نامناسب یا غیر موثر که ممکن است به نتایج نامطلوب منجر شود.
Improper or ineffective farming that may lead to undesirable results.
- NOUN
example
معنی(example):
کشاورز به دلیل کیفیت پایین خاک با کشت نامناسب روبرو شد.
مثال:
The farmer faced malcultivation due to poor soil quality.
معنی(example):
کشت نامناسب میتواند به برداشت پایین محصولات منجر شود.
مثال:
Malcultivation can lead to lower crop yields.
معنی فارسی کلمه malcultivation
:
کشاورزی نامناسب یا غیر موثر که ممکن است به نتایج نامطلوب منجر شود.