معنی فارسی malingery
B1ناتوانی ساختگی یا یا دروغین به منظور فرار از مسئولیتها یا کارها.
Feigning illness or incapacity to avoid work or responsibility.
- NOUN
example
معنی(example):
مالینگری او را از رفتن به محل کارش بازداشت.
مثال:
His malingery kept him from going to work.
معنی(example):
مالینگری اغلب تشخیص آن دشوار است.
مثال:
Malingery is often difficult to diagnose.
معنی فارسی کلمه malingery
:
ناتوانی ساختگی یا یا دروغین به منظور فرار از مسئولیتها یا کارها.