معنی فارسی mammary
B2 /ˈmæməɹi/مربوط به غدد تولید شیر در پستانداران، که برای تغذیه نوزادان کاربرد دارد.
Relating to the glands that produce milk in female mammals.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
A mamma (milk-secreting organ of a woman or a female animal).
adjective
معنی(adjective):
Of or relating to mamma or breast (of a woman or a female animal).
مثال:
mammary arteries and veins
example
معنی(example):
غدد پستانی مسؤول تولید شیر در پستانداران ماده هستند.
مثال:
Mammary glands are responsible for milk production in female mammals.
معنی(example):
او درباره توسعه غدد پستانی در کلاس زیست‌شناسی خود یاد گرفت.
مثال:
She learned about mammary development in her biology class.
معنی فارسی کلمه mammary
:
مربوط به غدد تولید شیر در پستانداران، که برای تغذیه نوزادان کاربرد دارد.
