معنی فارسی mammering

B1

گفتن یا رفتار کردن به شکلی مست و غیرقابل تفکر.

Talking in a silly or incoherent manner when drunk.

example
معنی(example):

آنها او را در گوشه‌ای مست می‌دیدند.

مثال:

They found him mammering in the corner.

معنی(example):

او در مورد ماجراجویی‌هایش تا دیروقت می‌گفت.

مثال:

She was mammering about her adventures late at night.

معنی فارسی کلمه mammering

: معنی mammering به فارسی

گفتن یا رفتار کردن به شکلی مست و غیرقابل تفکر.