معنی فارسی manageability

B1

قابلیت مدیریت، معیاری برای اندازه‌گیری آسانی یا دشواری کنترل یک پروژه یا کار.

The quality of being manageable; ease of handling or controlling a task.

example
معنی(example):

قابلیت مدیریت پروژه یکی از عوامل کلیدی در موفقیت آن بود.

مثال:

The manageability of the project was a key factor in its success.

معنی(example):

منابع خوب قابلیت مدیریت هر وظیفه‌ای را افزایش می‌دهند.

مثال:

Good resources enhance the manageability of any task.

معنی فارسی کلمه manageability

: معنی manageability به فارسی

قابلیت مدیریت، معیاری برای اندازه‌گیری آسانی یا دشواری کنترل یک پروژه یا کار.