معنی فارسی manageably

B1

به طور قابل مدیریت، به معنای اینکه چیزی به گونه‌ای است که می‌توان آن را به آسانی کنترل یا اداره کرد.

In a way that can be managed or controlled effectively.

example
معنی(example):

کارها در محل کار اکنون به لطف سازماندهی بهتر قابل مدیریت هستند.

مثال:

The tasks at work are now manageable thanks to better organization.

معنی(example):

حجم پروژه اگر به بخش‌های کوچکتر تقسیم شود، قابل مدیریت است.

مثال:

The size of the project is manageable if divided into smaller parts.

معنی فارسی کلمه manageably

: معنی manageably به فارسی

به طور قابل مدیریت، به معنای اینکه چیزی به گونه‌ای است که می‌توان آن را به آسانی کنترل یا اداره کرد.