معنی فارسی mandamusing
B1فرآیند و عمل مجبور کردن یک نهاد از طریق درخواست قانونی.
The act of compelling an authority to perform a specific duty through legal action.
- VERB
example
معنی(example):
عمل مانداموزی می‌تواند یک فرآیند طولانی باشد.
مثال:
The act of mandamusing can be a lengthy process.
معنی(example):
آنها در حال برنامه‌ریزی برای بهترین روش مانداموزی نهاد بودند.
مثال:
They were strategizing on the best way of mandamusing the authority.
معنی فارسی کلمه mandamusing
:
فرآیند و عمل مجبور کردن یک نهاد از طریق درخواست قانونی.
