معنی فارسی mandatoriness

B2

الزامی بودن، ویژگی یا حالت چیزی که باید رعایت شود.

The quality or state of being mandatory or required.

example
معنی(example):

الزامی بودن قوانین جدید همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The mandatoriness of the new rules surprised everyone.

معنی(example):

آنها درباره الزام‌آور بودن پیروی از پروتکل‌های ایمنی بحث کردند.

مثال:

They discussed the mandatoriness of following safety protocols.

معنی فارسی کلمه mandatoriness

: معنی mandatoriness به فارسی

الزامی بودن، ویژگی یا حالت چیزی که باید رعایت شود.