معنی فارسی manhead

B1

سر مرد، به عنوان عنصر شناسه یا نمادی از انسانیت و قدرت.

The head of a man, often symbolizing human characteristics or identity.

example
معنی(example):

مجسمه دارای سر مردی بود که قدرت انسان را نمایان می‌کرد.

مثال:

The statue featured a manhead, representing human strength.

معنی(example):

در نقاشی، هنرمند بر روی سر مرد تمرکز کرده بود تا احساسات را به تصویر بکشد.

مثال:

In the painting, the artist focused on the manhead to capture emotion.

معنی فارسی کلمه manhead

: معنی manhead به فارسی

سر مرد، به عنوان عنصر شناسه یا نمادی از انسانیت و قدرت.