معنی فارسی manifolded

B1

گسترده کردن یا ترکیب کردن ایده‌ها یا داده‌ها به شکلی متنوع.

To expand or combine ideas or data in a diverse manner.

example
معنی(example):

داده‌ها به طور گسترده تحلیل شد تا روندها آشکار شوند.

مثال:

The data was manifolded to reveal the trends.

معنی(example):

او ایده‌ها را گسترده کرد تا یک طرح جامع ایجاد کند.

مثال:

He manifolded ideas to create a comprehensive plan.

معنی فارسی کلمه manifolded

: معنی manifolded به فارسی

گسترده کردن یا ترکیب کردن ایده‌ها یا داده‌ها به شکلی متنوع.