معنی فارسی manless

B1

بدون مرد، به وضعیت یا مکانی گفته می‌شود که در آن مردی وجود ندارد.

A state of being without the presence or company of men.

example
معنی(example):

کلبه بدون مرد در جنگل به نظر تنها می‌رسید.

مثال:

The manless cottage seemed lonely in the woods.

معنی(example):

او زندگی بدون مردی داشت و بر شغلش تمرکز کرده بود.

مثال:

She lived a manless life, focusing on her career.

معنی فارسی کلمه manless

: معنی manless به فارسی

بدون مرد، به وضعیت یا مکانی گفته می‌شود که در آن مردی وجود ندارد.