معنی فارسی manoeuvered
B1بهکار بردن تکنیکها یا راهکارهایی برای پیشبرد کار یا هدف خاص.
Moved skillfully in a particular direction or for a specific purpose.
- VERB
example
معنی(example):
او با دقت قایق را به داک جابهجا کرد.
مثال:
He carefully manoeuvered the boat into the dock.
معنی(example):
سیاستمدار برای بهدست آوردن حمایت از کمپینش دست به مانور زد.
مثال:
The politician manoeuvered to gain support for his campaign.
معنی فارسی کلمه manoeuvered
:
بهکار بردن تکنیکها یا راهکارهایی برای پیشبرد کار یا هدف خاص.