معنی فارسی manoeuvering

B1

عمل جابه‌جا کردن چیزی به‌طور ماهرانه یا هدایت کردن.

The act of moving or guiding something skillfully.

example
معنی(example):

او در حال جابه‌جا کردن پهپاد برای گرفتن بهترین زاویه است.

مثال:

She is manoeuvering the drone to capture the best angle.

معنی(example):

تیم در حال تنظیم استراتژی خود برای بهبود نتایج است.

مثال:

The team is manoeuvering their strategy to improve results.

معنی فارسی کلمه manoeuvering

: معنی manoeuvering به فارسی

عمل جابه‌جا کردن چیزی به‌طور ماهرانه یا هدایت کردن.