معنی فارسی manumitted

B1

آزاد شده از وضعیتی که فرد تحت سلطه دیگری قرار داشته است.

Freed from slavery or servitude.

verb
معنی(verb):

To release from slavery, to free.

example
معنی(example):

او پس از سال‌ها خدمت توسط اربابش آزاد شد.

مثال:

He was manumitted by his master after many years of service.

معنی(example):

زمانی که او آزاد شد، زندگی جدیدی را آغاز کرد.

مثال:

Once she was manumitted, she started a new life.

معنی فارسی کلمه manumitted

: معنی manumitted به فارسی

آزاد شده از وضعیتی که فرد تحت سلطه دیگری قرار داشته است.