معنی فارسی marginally
B1 /ˈmɑɹdʒɪnəli/به‌طور جزئی، به‌طور ناچیزی، به شکلی که تاثیر یا تغییر زیادی ندارد.
To a limited extent; not significantly.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a marginal manner, or to a marginal extent; barely sufficiently; slightly.
معنی(adverb):
In the margin of a book.
example
معنی(example):
او بعد از سخت‌تر درس خواندن امتیازش را به‌طور جزئی بهتر کرد.
مثال:
She improved her score marginally after studying harder.
معنی(example):
این پروژه تنها به‌طور جزئی موفق بود، با وجود تلاشی که انجام شد.
مثال:
The project was only marginally successful, despite the effort put in.
معنی فارسی کلمه marginally
:
به‌طور جزئی، به‌طور ناچیزی، به شکلی که تاثیر یا تغییر زیادی ندارد.
