معنی فارسی marshman

B1

مَرْش‌مَرد، مردی که در منطقه‌ی باتلاقی زندگی می‌کند و با آن محیط سازگاری دارد.

A man who lives in or is associated with marshy areas.

example
معنی(example):

مَرْش‌مَرد همه راه‌های مخفی از طریق تالاب‌ها را می‌شناخت.

مثال:

The marshman knew all the secret paths through the wetlands.

معنی(example):

مَرْش‌مَردان اغلب در ماهی‌گیری و ناوبری در آب‌های باتلاقی مهارت دارند.

مثال:

Marshmen are often skilled at fishing and navigating marshy waters.

معنی فارسی کلمه marshman

: معنی marshman به فارسی

مَرْش‌مَرد، مردی که در منطقه‌ی باتلاقی زندگی می‌کند و با آن محیط سازگاری دارد.