معنی فارسی meagrely
B1از نظر کم بودن، به طرز ناکافی و اندکی توصیف میشود.
In a manner that is lacking in quantity or quality.
- ADVERB
example
معنی(example):
غذا به طرز کمی سرو شد، فقط چند سبزی داشت.
مثال:
The meal was served meagrely, with just a few vegetables.
معنی(example):
او به طرز اندکی دلایل خود را برای رفتن توضیح داد.
مثال:
He meagrely explained his reasons for leaving.
معنی فارسی کلمه meagrely
:
از نظر کم بودن، به طرز ناکافی و اندکی توصیف میشود.