معنی فارسی meandered
B1به حرکت در مسیرهای غیر مستقیم یا پیچ در پیچ اشاره دارد، معمولاً در مورد آب و یا افراد.
To follow a winding and turning course; to wander aimlessly.
- verb
verb
معنی(verb):
To wind or turn in a course or passage; to be intricate.
مثال:
The stream meandered through the valley.
معنی(verb):
To wind, turn, or twist; to make flexuous.
example
معنی(example):
رودخانه دره را سرپیچی کرد.
مثال:
The river meandered through the valley.
معنی(example):
دانشآموزان بعد از کلاسهایشان در اطراف دانشگاه قدم زدند.
مثال:
The students meandered around the campus after their classes.
معنی فارسی کلمه meandered
:
به حرکت در مسیرهای غیر مستقیم یا پیچ در پیچ اشاره دارد، معمولاً در مورد آب و یا افراد.