معنی فارسی meanderings
B1به گردشها یا سفرهای غیرمستقیمی اشاره دارد که بهصورت ناخواسته یا بدون هدف خاصی انجام میشود.
The act of wandering or moving aimlessly; a series of casual or leisurely trips.
- noun
noun
معنی(noun):
An instance or period of roaming.
example
معنی(example):
سرگردانیهای او در شهر او را به بسیاری از مکانهای جالب رساند.
مثال:
His meanderings through the city led him to many interesting places.
معنی(example):
او درباره سرگردانیهایش در دفترچه سفرش نوشت.
مثال:
He wrote about his meanderings in his travel journal.
معنی فارسی کلمه meanderings
:
به گردشها یا سفرهای غیرمستقیمی اشاره دارد که بهصورت ناخواسته یا بدون هدف خاصی انجام میشود.