معنی فارسی meandrously

B1

به صورت پیچیده و بدون وضوح، مشابه به منحنی‌ها و زوایای غیرمستقیم.

In a winding and convoluted manner, often lacking directness.

example
معنی(example):

راه به طور پیچ و تاب به سمت بالای تپه بالا رفت.

مثال:

The path meandrously wound its way up the hillside.

معنی(example):

او صحنه را به طور پیچ و تاب توصیف کرد و نکته اصلی را گم کرد.

مثال:

He described the scene meandrously, losing the main point.

معنی فارسی کلمه meandrously

: معنی meandrously به فارسی

به صورت پیچیده و بدون وضوح، مشابه به منحنی‌ها و زوایای غیرمستقیم.