معنی فارسی meaningly
B1به معنای به صورت معنیدار یا با هدف مشخص.
In a way that conveys meaning or significance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت معنیدار به او نگاه کرد، امیدوار بود که او بفهمد.
مثال:
He looked at her meaningfully, hoping she would understand.
معنی(example):
او به طور معنیدار درباره تجربیاتش صحبت کرد.
مثال:
She spoke meaningfully about her experiences.
معنی فارسی کلمه meaningly
:
به معنای به صورت معنیدار یا با هدف مشخص.