معنی فارسی measurableness
B1قابل اندازهگیری بودن، ویژگی یا حالتی که میتوان آن را با معیارهای مشخص سنجید.
The quality of being able to be measured or quantified.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل اندازهگیری بودن موفقیت او بهطور عینی ارزیابی میشود.
مثال:
The measurableness of his success can be evaluated objectively.
معنی(example):
قابل اندازهگیری بودن کیفیت زندگی مطالعهای پیچیده است.
مثال:
The measurableness of the quality of life is a complex study.
معنی فارسی کلمه measurableness
:
قابل اندازهگیری بودن، ویژگی یا حالتی که میتوان آن را با معیارهای مشخص سنجید.